دونالد ترامپ پیشتاز انتخابات مقدماتی سال ۲۰۲۴ و درون حزبی ایالات متحده آمریکا است و همین موضوع باعث بروز گمانه‌زنی‌هایی شده است که در صورت انتخاب مجدد ترامپ به ریاست جمهوری سیاست و رویکرد او نسبت جمهوری اسلامی ایران چگونه خواهد بود. به گفته کارشناسان به احتمال زیاد ترامپ سیاست فشار حداکثری را در قبال ایران در پیش خواهد گرفت و در پی آن است تا با توجه به مسائلی از جمله افزایش نفوذ منطقه‌ای ایران و حمایت ایران از گروه‌های مقاومت در منطقه غرب آسیا، به نحوی به مقابله و یا محدود کردن نفوذ ایران بپردازد. علاوه بر این، روابط شخصی ترامپ از جمله تمایل او به برقراری روابط بهتر با روسیه و همچنین روابط نزدیک او با محمد بن سلمان نیز از جمله مواردی است که احتمال می‌رود بر روابط ایران با روسیه و عربستان تأثیر بگذارد. به طور کلی، روابط ایران چه در سطح منطقه با همسایگان خود و چه در سطح بین‌المللی با کشورهایی از جمله هند و چین تحت تأثیر حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید قرار خواهد گرفت. با توجه به موارد مذکور تدوین راهبرد و سیاست کلان میان مدت و بلند مدت از سوی جمهوری اسلامی ایران در صورت روی کار آمدن مجدد ترامپ ضروری می‌نماید. در همین چارچوب، گزارش حاضر ۵ راهبرد از جمله مدیریت، طراحی پروژه و سناریو، شبکه‌سازی نخبگان، تشکیل گروه اقدام و مدیریت افکار عمومی در داخل کشور را پیشنهاد می‌دهد. لازم به ذکر است گزارش حاضر در بخش پایانی شامل نام افراد و مقامات دوره قبلی ترامپ، افراد ذی نفوذ و همچنین حامیان مالی او در کمپین انتخاباتی‌اش است. اهمیت بخش مذکور در این است که به احتمال زیاد افرادی از بین آنها در دولت جدید ترامپ نیز حضور خواهند داشت. به همین علت، شناسایی آنها و نزدیکانشان در راستای پیشبرد منافع ملی کشورمان بسیار اهمیت دارد. دانلود   
پس از من‌و‌تو نقد و بررسی تعطیلی شبکه من‌و‌تو بهمن ماه امسال بیانیه‌ای از سوی شبکه من‌و‌تو صادر شد و بعد از ۱۳ سال این شبکه تعطیلی خود را رسما اعلام کرد. با توجه به اثرگذاری شبکه من‌و‌تو در ایجاد سبک زندگی در میان ایرانیان داشت بررسی  میزان این اثر گذاری و چرایی تعطیلی من‌و‌تو نزد پژوهشگران اجتماعی اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد. به همین دلیل نشست «پس از من‌و‌تو » در اندیشکده افرا برگزار شد. در این نشست که به بررسی و نقد تعطیلی شبکه من‌و‌تو پرداخته شد دکتر عبداله بیچرانلو، عضوهیئت علمی دانشگاه تهران، علی اصغر شفیعیان، مدیر مسئول انصاف نیوز به بررسی عوامل جذابیت شبکه من‌و‌تو و میزان اثرگذاری آن پرداختند. در ابتدای نشست زهرا دانش طلب، پژوهشگر اندیشکده افرا به بررسی تاریخی شبکه من‌و‌تو و دسته بندی محتوای آن پرداخت. زهرا دانش طلب: شبکه «من‌وتو» پربیننده‌ترین شبکه ماهواره‌ای فارسی‌زبان در ایران در فاصله سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ بوده. آکادمی گوگوش مهمترین برنامه‌ای بود که سال ۹۰ توانست مخاطب گسترده‌ای را به این شبکه جذب کند. اما از سال ۹۸ که محتوای سیاسی رسالت شبکه من‌و‌تو شد و سال ۱۴۰۱ ماهیت شبکه من‌و‌تو تغییر کرد و میان مخاطبان شکاف ایجاد شد و طیفی از مخاطبان خود را از دست داد. مهم‌ترین محتواهای ارائه شده در شبکه من‌و‌تو ، که سبب جذب مخاطب گسترده شد، عبارتند از : ۱-تولید و پخش فیلم‌های مستند تاریخی و سیاسی، یکی از نقاط قوت شبکه من‌و‌تو عنوان شده که بنا بر برخی ادعاها به خاطر دستیابی به آرشیو محرمانه صدا و سیما در سال‌های گذشته میسر شده است. به دلیل عدم شناخت کافی بسیاری از مردم از حوادث و سیر اتفاقات تاریخی، مستندها تاثیر انکارناپذیری بر افکار عمومی داشته تا مواردی خلاف واقع یا به عبارتی «تاریخی نازیسته» را به بیننده القا کند.۲ -تولید برنامه های سرگرمی و طنز با چاشنی خلاقیت که مخاطب گسترده ای را به خود جذب کرد. و بسیاری از مخاطبین صدا و سیما به خاطر همین برنامه‌های سرگرمی جذب محتوای من‌و‌تو شدند به گونه‌ای که برخی تاسیس شبکه نسیم را پاسخ صدا و سیما به فعالیت من‌و‌تو در محتوای سرگرم کننده دانستند. ۳ -حق پخش برنامه‌های تلویزیونی مطرح جهان مانند دوشیزه جهان، مراسم گلدن گلوب، جایزه گرمی و.. با حضور مجریان همیشگی من‌و‌تو و ترجمه تقریبا همزمان به فارسی از دیگر جذابیت های شبکه من‌و‌تو بود.۴- محتوای سیاسی و تحلیلی مانند اتاق خبر ، گزارشگر، سالی تاک که در سال های ابتدایی تلاش می‌شد به تمام عقاید مختلف تریبون دهد تا از سلطنت طلب و اصلاح طلب و چپ‌گرا و موافق جمهوری اسلامی را در برنامه‌های تحلیلی خود دعوت کند اما از سال گذشته تلاش برای برگرداندن سلطنت و اقناع افکار برای عمومی در جهت سلطنت طلبان باعث شد مخاطب این شبکه کاهش پیدا کند.  سناریوهای محتمل پس از پایان یافتن فعالیت شبکه من‌و‌تو به نظر می‌رسد، عبارتند از: بازگشت و ریبرندینگ با تیم تازه نفس، بازگشت با همان عنوان با محتوای سیاسی کمتر، سرمایه گذاری بیشتر در بخش رسانه های اجتماعی به جای شبکه ماهواره، ادغام محتوا و افراد حاضر در شبکه من‌و‌تو در دیگر شبکه‌ها متناسب با موضوع و با احتمال کمتر از بین رفتن کامل شبکه من‌و‌تو بدون هیچ احتمالی برای بازگشت مجدد. دکتر عبداله بیچرانلو: در دسته‌بندی کلی رسانه‌ها ممکن است تجاری یا عمومی باشند. شبکه من‌و‌تو در زمرۀ شبکه‌های تجاری نبود و چندان رویکرد درآمدزایی نداشت؛ از پخش آگهی‌های تجاری، درآمد مختصری – به نسبت بودجۀ مورد نیاز برای فعالیتش - داشت. به نظر می‌رسد ادعای مشکلات مالی ناشی از  مشکلات اقتصادی در منظقه، در صورتی می‌تواند واقعیت داشته باشد که این شبکه، از فعالیت تجاری تامین مالی می‌شد که اینگونه نبود. در واقع می‌توان گفت به طور کلی، شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای، در سال‌های اخیر، مخاطبان خود را از دست داده‌اند و با گسترش VODها (ویدئو مبتنی بر تقاضا)و رسانه‌های اجتماعی و دیگر تحولات فناوری اطلاعات و ارتباطات، دوره تلویزیون به معنای کلاسیک کلمه از جمله تلویزیون ماهواره‌ای گذشته است. برای نسل‌های متاخر،  آن گونه تلویزیون، کارکرد و جذابیتی ندارد. در طول دهه گذشته، تلویزیون در داخل کشور نیز  بازنگری جدی در رویکردهای خود برای تطبیق با این وضعیت، نداشته و روند اقبال به تلویزیون افول کرده است. من‌و‌تو در سالهای ابتدایی فعالیت خود در اواخر دهۀ ۱۳۸۰ و اوایل دهۀ ۱۳۹۰ به دلیل سبک خاص برنامه‌سازی و نیز شرایط ویژه اجتماعی در ایران، توانست سهمی از مخاطبان تلویزیونی در ایران را به دست آورد. یکی از دلایل موفقیت شبکه من‌و‌تو، تمرکز بر نقش زنان در جامعه بود که مورد اقبال قرار گرفت. از سوی دیگر، تولید پرحجم محتوای متمرکز بر دورۀ پیش از انقلاب و ایجاد نوستالژی برای نسل‌هایی که این دوره را تجربه کرده بودند، نیز سبب شد با تولید محتوای نرم مخاطبانی را به خود جلب نماید. شبکه من‌و‌تو با استفاده از محتوای سرگرم‌کننده و سبک (نرم) در ابتدا مخاطب خود را به دست آورد و با تمرکز بر حوزه سبک زندگی، کم‌کم زمینۀ لازم برای جلب اعتماد مخاطب به منظور توجه به برنامه‌های سیاسی و تاریخی در ای نشبکه را فراهم کرد. این شبکه، در مجموع با مستندهای تاریخی متمرکز بر دوره حکومت پهلوی و تلاش برای تطهیر آن، گفتمان‌سلطنت‌طلبی را  دنبال کرد. در حوادث سال گذشته، ورود این شبکه به فضای مذکور، چشمگیرتر و بارزتر بود. به طور کلی، از نیمۀ دوم دهه ۹۰ به تدریج شبکه‌های تلویزیونی ماهواره در میان مخاطبان فارسی‌زبان، افول کردند و از میزان مخاطبان‌شان کاسته شد به طوری که با تکامل رسانه‌های اجتماعی، مخاطبان بیشتری از این رسانه‌ها بهره گرفتند. در مجموع تحولات فناورانه و نیز برخی تحولات سیاسی- اجتماعی روی داده در یک سال گذشته، باعث شد که تلویزیون من و تو، تاثیرگذاری اساسی دورۀ ابتدای تاسیس را از دست بدهد. در این فضا تعطیلی آن، طبیعی بود. علی اصغر شفیعیان: ۱. راستی آزمایی علت تعطیلی شبکه من‌و‌تو با توجه به اینکه منابع درآمدی آن آشکار نیست، مشکل است. چندین دلیل می‌تواند داشته باشد ازجمله رقابت با شبکه‌های ماهواره‌ای تازه تاسیس مانند ایران اینترنشنال برای شبکه من‌و‌تو دشوار بوده است. از سویی احتمالا به دنبال ریبرندینگ باشند. ۲. ذوق زدگی برخی در داخل کشور از تعطیلی شبکه من‌وتو به خاطر مشکل مالی را درک نمی‌کنم؛ بدیهی است که یک رسانه‌ای مثل صداوسیما که به پول نفت وصل است هیچ وقت تعطیل نمی‌شود چون نیازی به کسب درآمد از مخاطبانش ندارد و طبیعی است که رسانه‌های خصوصی باید بتوانند درآمد کسب کنند. ۳. شبکه‌های اجتماعی با توجه به خاصیت بی‌زمانی که دارند جذابیت ویژه‌ای برای مخاطب دارند ولی به نظر من تعارضی میان شبکه اجتماعی و شبکه ماهواره‌ای وجود ندارد و ممکن است شبکه ماهواره‌ای و شبکه اجتماعی در کنار هم مشغول به فعالیت باشند. همانطور که شبکه‌های اجتماعی من‌و‌تو با وجود تعطیلی شبکه ماهواره‌ای من وتو همچنان مشغول به فعالیت هستند. ۴. بعد از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ با وجود اینکه صدا و سیما تلاش زیادی در سیاه نشان دادن مطلق دوره پهلوی داشت، اما به دلیل اینکه طبیعتا این دوره هم ضعف‌هایی داشته است، با مستندات من‌و‌تو چهره پهلوی در افکار برخی افراد تغییر یافت. در واقع دستگاه‌های تبلیغاتی ما طوری عمل کردند که خود به خود در ذهن مخاطب پهلوی تبلیغ می‌شد و مخاطب فکر می‌کرد که اگر اینها نظام فعلی را اینقدر سفید و پهلوی را سیاه مطلق نشان می‌ٔهند، یک جای کار می‌لنگد. ۵. من و تو با استفاده از آرشیو دزدیده شده از صداوسیما مستندهایی ساخت و به دنبال تصویر آرمانی از پهلوی بود که توانستند از ضعف تبلیغاتی صدا وسیما استفاده کنند. ما اما با داشتن آن آرشیو نتوانستیم پهلوی را آن طور که بود بنمایانیم. در مورد دفاع مقدس هم محتواهایی می‌توان تهیه کرد اما یا ناتوانیم یا فقط یک طرف ماجرا را می‌خواهیم نشان دهیم برای همین شکست می‌خوریم ۶. صدا و سیما برای جذب مخاطب، برنامه‌هایی تفریحی با الگوگیری از من‌وتو ساخت اما بسیاری از اصول را زیر پا گذاشتند مانند همین برنامه حسینیه معلی که در تلویزیون پخش می‌شود و مثلا دو روحانی در آن حرکاتی کردند که در شان روحانیت نبود. ۷. من‌و‌تو تلاش می‌کرد دیدگاه‌های مختلفی را در شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای خود مطرح کند درحالی‌که ما در تلویزیون و در شبکه‌های اجتماعی فقط سانسور می‌کنیم. درباره من‌و‌تو آنچه مشخص است، این است که سبک زندگی خاصی را تبلیغ کردند و به نتایجی که می‌خواستند در زمینه سبک زندگی نیز رسیدند.  
گزارش نشست تاملی بر بیانات رهبری حول هویت زن در انقلاب اسلامی در سال‌های اخیر رهبر انقلاب درباره ویژگی‌های هویتی الگوی سوم زنان مسلمان نکات جدیدی مطرح کردند که ابعاد ماهیتی آن بیشتر روشن شد. به نظر می‌رسد اجرای الگوی سوم زن مسلمان فاصله زیادی با ساختارهای فعلی جامعه دارد. در جهت مشخص کردن این الگو و ایجاد گفتمان الگوی سوم زنان مسلمان در جامعه، اندیشکده افرا اقدام به برگزاری نشستی با موضوع بیانات رهبری حول هویت زن پس از انقلاب اسلامی کرد. در ابتدای نشست زهرا دانش طلب، پژوهشگر اندیشکده افرا به بررسی پژوهش‌های انجام شده در حوزه زنان و در ادامه دکتر حمیده طائب عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر فاطمه دلاوری پژوهشگر فرهنگ و فلسفه و معصومه زورمند پژوهشگر حوزه زنان به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند که خلاصه‌ای از آن را در این گزارش می‌خوانید.   زهرا دانش‌طلب: با بررسی مراکز پژوهشی که در حوزه زنان کار می­کنند متوجه شدیم، که بیشتر این مراکز با مدیریت مردانه بدون در نظر گرفتن جزئیات روحی و فیزیکی و ذهنی بانوان و بیشتر با تفکر مردانه مدیریت می‌شود و موضوعات بررسی شده در حوزه زنان نیز از این امر متاثر می­شود. این موضوعی است که باعث شده تفکر سنتی یا شرقی در حوزه بررسی موضوعات زنان غلبه پیدا کند، به طوری که حضور خانواده و زن خانه‌دار بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی بیشتر دیده شود. گروه دیگر از زنان که در پژوهش‌های مرتبط با زنان شرکت می‌کنند در تفکر مدرن یا فمنیسم گرفتار شده‌اند که با ویژگی­ها و ساختار جامعه ایرانی مطابقت ندارد و طبیعتا نمی‌تواند بر شخصیت زنان در جامعه ایرانی غالب باشد. از نظر رهبری شخصیت والای زن هنوز آن طور که باید و شاید در جامعه ترسیم نشده است. ایشان وضعیت کنونی زنان مسلمان ایرانی را به‌رغم توسعه حضور اجتماعی، دارای حد متوسطی از پیشرفت می‌دانند و معتقدند زنان ایرانی هنوز در اول راه پیشرفت قرار دارند. رهبر انقلاب تاکید می‌کنند که نگاه اسلام به زن نقطه قوت آن است چرا که عروج معنوی فارغ از جنسیت است. در دیدگاه رهبر معظم انقلاب در درجه اول، این زنان هستند که باید برای حل مشکلات قشر خودشان اقدام کنند. به همین دلیل به دنبال ایجاد گفتمان الگوی سوم در جامعه هستیم. دکتر حمیده طائب: اشتباه رایجی که درباره الگوی سوم در جامعه وجود دارد، این است که تصور می‌شود این الگو مانند یک کارخانه قرار است افراد مشابه را قالب بزند و تحویل جامعه بدهد، که قطعا این طور نیست. شرایط زمانی و مکانی، امکانات و استعدادها و محدودیت‌هایی است که تعیین کننده چگونگی تحقق الگوی سوم و تنوع بروز آن است. حضرت زهرا به عنوان الگو و قله هستند و بقیه قرار است شبیه به ایشان بشوند. در ادبیات قرآنی درباره الگو این گونه بیان شده است «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ». با رویکرد الگوی سومی اگر نگاه کنیم همسر فرعون خودش مادر نشده است یا حضرت مریم که در نقش همسری نبودند ولی قرآن این‌ها را به مثابه الگو معرفی می‌کند. بنابراین حضرت زهرا، سیده نساءالعالمین به مثابه قله و دارای جمیع نقش‌ها هستند و بقیه ذیل این الگو قرار دارند. هرچقدر که افراد توانایی داشته باشند به این الگو نزدیکتر می‌شوند. به این ترتیب، وجه ممیزه و اصل در الگوی سوم زن، هویت هدفمند توحیدی اوست که زن مجاهد مسلمان را اساسا با الگوی غربی و شرقی متفاوت می کند. از سویی، متاسفانه همان رفتاری که برخی با سیره اهل بیت دارند با الگوی سوم هم دارند. به تعبیر شهید مطهری نگاه سیرگونه دارند نه سیره­ا­ی. یعنی در سیره قالب‌زنی نیست، اصول شناسی می‌شود و مطابق با تغییرات زمانه طبق اصول حرکت می‌کنیم اما در نگاه سیرگونه نگاه می‌کنند که حضرت زهرا به طور مثال چند سالگی ازدواج کردند یا چند فرزند داشتند یا خانه شان کجا بود و به دنبال اجرای دقیق این ظواهر و جزئیات هستند. حال با این اوصاف، الگوی سوم از زمان انقلاب و دفاع مقدس محقق شده است. امام خمینی در وصیتنامه‌شان به دو گروه از زنان افتخار می‌کنند؛ گروه اول زنانی که در دفاع مقدس مشارکت نظامی داشتند و گروه دوم زنانی که در پشت جبهه به دفاع مقدس کمک کردند. امام در این‌جا می‌فرمایند زنان شجاعانه خودشان را از قید خرافاتی که دوستان نادان و آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین ایجاد کرده بودند رها کردند. یعنی امام در اینجا دو تیپ مانع را مطرح کردند یکی دشمنان و دیگری متحجرین که همان نفی الگوی شرقی و غربی زن می‌شود. بنابراین ما شاهد تحقق الگوی سوم زن بوده‌ایم ولی بنابه دلایلی هنوز در لایه گفتمان و ادبیات و فراگیری به طور شایسته وارد نشده است.   دکتر فاطمه دلاوری: درباره الگوی سوم زن به نظر من، رهبر انقلاب از یک وضعیت واقعی صحبت می‌کنند. مدنظر رهبری زنی است که قدرت انتخاب دارد و این انتخاب‌گری منجر می‌شود به اینکه هم در فضای خانوادگی و هم در فضای اجتماعی آن رویکردی که فطرتش و عقلانیتش نزدیک‌تر است را انتخاب کند. کما این‌که در تاریخ داریم همان‌گونه که درشاهنامه، فرانک مادر فریدون را می‌بینیم که همزمان با پرورش فرزندش او را برای آینده ایران تربیت می‌کند یا برخی مادران شهدا را می‌بينيم که  آگاهانه از ابتدا فرزندشان را در یک مسیری تربیت می‌کنند. در تاریخ امام حسین را می‌بینیم که واقعه کربلا را به زیباترین شکل کارگردانی می‌کنند. اما آن کسی که آن پیام را به دیگران می‌رساند و جنگ نرم را راهبری می‌کند، حضرت زینب است. پس نقش زنان لزوما شبیه مردان نیست. باید به این موضوع توجه کنیم که نباید انواع زنان از دایره الگوی سوم خارج کنیم و فقط آن زنانی که دکتری دارند، استاد دانشگاه هستند، ۶ بچه دارند، در دایره الگوی سوم قرار بگیرند. این‌گونه ما این الگو را خیلی محدود کرده‌ایم. زنان هرکاری که مردها انجام می‌دهند را می‌توانند انجام دهند، اما به نظر من زنان کاری فرای آن می‌توانند داشته باشند. در سخنرانی اخیر رهبری به این نقش فراتر نیز اشاره کرده‌اند آن‌جا که درباره انتخابات صحبت می‌کنند. امام خمینی نیز به این موضوع اشاره کرده‌اند که زنان در مقدرات اساسی کشور بیش از مردان نقش دارند. معصومه زورمند: در بحث الگوی سوم یک نگاه فرمولی به موضوع نباید داشته باشیم. زمانی که ما درباره دوگانه زن آگاه و فعال و زن منفعل صحبت می‌کنیم باید بتوانیم شاخص‌های زن الگوی سوم را به دست آوریم. زنان در طول جنگ تحمیلی نقش جدی برعهده داشتند اما با گذشت زمان این نقش ‌متناسب با شرایط جامعه همچنان پررنگ نمانده است. جنس چالش‌ها و مشکلات دنیای مدرن و حاکمیتی نیازمند نگاه زنانه است چراکه آن نگاه چند بعدی که خانم‌ها می‌توانند داشته باشند مردها ندارند. در بحث‌های حاکمیتی ساختار باید به این نتیجه برسد که نگاه زنانه می‌تواند بسیاری از مسائل را حل کند. به طور مثال در بسیاری از مجامع ولایی اسم خانم دباغ می‌آید مردان او را نمی‌پذیرند و به عنوان الگو قبول ندارند و استثنا می‌دانند. خانم دباغ همسر و فرزندان را گذاشتند و فرمان امام را اجرا کردند. در صحبت های اخیر رهبری در دو سال گذشته در دیدار با زنان مباحثی مطرح شد برخی آن‌ها را تکراری دانستند و برخی صحبت‌های مهم رهبری در خصوص مباحث حقوقی بانوان و یا فعالیت های سیاسی بانوان را توجه نکردند و فقط به کار کردن آقایان در خانه تقلیل داده شد متاسفانه. زن مسلمان ایرانی در جریان مشروطه در نهضت تنباکو همیشه نقش فعالی در تاریخ ایران داشته‌اند. اما نقش زنان در حال حاضر مانند طول تاریخ کامل نشده است.        
مسأله زن در تصویر رسانه از بازنمایی تا ساخت اجتماعی نحوه نمایش و بازنمایی زنان در تصویر، کوتاه زمانی پس از اختراع رسانه‌های ارتباطی، مشکل‌ساز شد. واقعیت آن است که این مسأله‌­مندی نحوه نمایش زن، نسبت وثیقی با مسأله زنان در جوامع داشته است. زنانگی در هر ساحت و نقشی مورد مناقشه میان افراد با یکدیگر و افراد با حاکمیت‌ها بوده است. به تبع همین حساسیت ویژه است که تصویر رسانه‌ای زن نیز امری مهم و قابل تأمل می‌شود. از این منظر اینکه زن در تصویر چگونه به تصویر کشیده می‌شود، از دو دیدگاه قابل بحث است: اولی این تصویر را مؤثر بر زنانگی عینی در جامعه در نظر گرفته و تصویرسازی رسانه‌ای را آغاز ساخت اجتماعی زن می‌داند که در صورت تکرار می‌تواند به زنانگی واقعی تبدیل شود و دیگری بازنمایی را بازنمود و روایت زنانگی موجود، در نظر می‌گیرد. لذا پیش از آنکه مسأله تصویر زن در رسانه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، لازم است نسبت خود را با این دو دیدگاه مشخص و منقح کنیم. شیما فرزادمنش دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی   زنان ایده‌آل ناظر به دیدگاه اول تعهد هنر، نمایش زن آرمانی است و لازم است تصویری از زن برسازد که مطلوب نهایی است، حتی اگر وجود خارجی نداشته باشد. بر این مبنا، نقد تصویر زن در رسانه حول این پرسش شکل می‌گیرد این تصویر ارائه شده تا چه حد به الگوی ایده‌آل مدنظر، نزدیک یا دور است. قاعدتاً این الگوی ایده‌آل مدنظر در هر گفتمانی مبتنی بر نظام معانی آن گفتمان متغیر است، اما در اصل پرسش تغییری حاصل نمی‌شود. ناظر به دیدگاه دوم مسأله ناقد، نزدیک بودن تصویر رسانه‌­ای زن به واقعیت‌های جامعه و امر اجتماعی است. بنابراین تصویری که آرمانی، غیرواقعی و دور از واقعیت‌های میدان است، غیرمتعهدانه به نظر می‌رسد. در همین نقطه است که بازنمایی نیز مهم و محل مناقشه می‌گردد. در تعریف، بازنمایی فرایندی است که از یک سو، مرتبط با عالم عینیات خارجی است و از سوی دیگر، کنشی است که فاعل بازنما از طریق میانجی - که در اینجا رسانه است- به مخاطب ارائه می‌کند. فرایند بازنمایی در این معنا، در گذر از سه جهان «بود»، «نمود» و «بازنمود» شکل می‌گیرد و این نکته که بازنمایی چگونه بودها و نمودها را به تصویر می‌کشد، نقطه نزاع را در نقد و بررسی تصویر زن در رسانه در این رویکرد تعیین می‌کند. رسانه بگوید بشود، می‌شود؟! رویکرد اول، با نگاهی برساخت‌گرایانه، تأکیدش تأثیری است که قاب رسانه بر برساخت مفهوم زن در بین‌الاذهانیت جامعه می‌گذارد. بر این اساس تنها واقعیت‌های عینی و بیرونی نیستند که امر اجتماعی را برمی‌سازند، امر اجتماعی متأثر از کنش‌های متقابل در سطوح مختلف شکل می‌گیرد و در این میان زن نیز برساختی فرهنگی و نمادین است که از فحوای صورت­بندی‌های رسانه‌ها برساخته و بازتولید می‌شود؛ لذا زمانی‌که زن در یک تصویر رسانه‌ای، در راستای تولید طنز به مثابه سوژه‌ای با ضریب هوشی پایین و کنش‌های ابلهانه نمایش داده می‌شود، این ایماژ به برساخت مفهوم زن به عنوان موجودی کودن خواهد انجامید و در صورت تکرار به یک گزاره جدی و البته پنهان و ضمنی، حتی در سطوح تصمیم‌­گیری تبدیل خواهد شد. به همین دلیل اینکه زن در رسانه‌ها که بنگاه‌های اصلی تولید و توزیع معنا در جهان حاضر هستند، چگونه روایت می‌شود، آثار آشکار و پنهانی در لایه‌های مختلف افکار، نگرش‌ها و تصمیم‌سازی مدیران دارد. اگرچه این دیدگاه با سهمی که برای خوانش مخاطب از رسانه قائل است، چانه‌زنی مخاطب را در دریافت معنا مورد توجه قرار می‌دهد، اما یادآوری این نکته که رسانه‌ها در میان منابع معرفت نقشی کلیدی دارند، بویژه سیطره جدی آنها بر زندگی روزمره ما، همگی از جمله دلایلی است که نشان می‌دهد تأثیر تولیدات رسانه‌ای در ساخت اجتماعی زن لازم است جدی گرفته شود. از این منظر گاهی لازم است برساخت تصویر نمایشی زن، آرمان‌گرایانه و به نوعی تیپ ایده‌آلی باشد که به عنوان الگوی مطلوب تصویرسازی می‌گردد. رسانه کلید حل مشکلات زنان رویکرد دوم با تأکید بر تعهد هنر بر بازنمایی امر اجتماعی و به تعبیری مسائل و معضلات اجتماعی، رسالت نمایش را به تصویر کشیدن آن چیزی می‌داند که سر جای خودش نیست! به این معنا تصویر زن در رسانه باید دلالت بر رنج‌ها و کاستی‌ها داشته باشد، زیرا که رسانه محملی است که می‌تواند معضلات و مشکلاتی را به صدا درآورده و پیش روی مخاطب و سیاستگذار قرار دهد که تا پیش از آن بی‌زبان و پنهان بوده­‌اند. از این منظر، این ابزار رسانه است که می‌‌تواند سوژه‌ها را به سخن درآورده و به واسطه قدرت تصویرسازی‌اش، لایه‌هایی از رنج و مصایب انسانی را نمایش دهد که همدلی افراد را برانگیزد و در عین حال صحبت از آن، تلخ و گزنده نباشد. به عبارت دیگر، با التفات به رسانه، بازنمایی می‌تواند تصویرهایی از جهان را به زبان درآورد که عموماً حذف و طرد شده‌اند. از میان بودها و نمودها، می‌­توان به مسأله سوژگی و عاملیت زن در عرصه‌هایی اشاره کرد که بدون بازنمایی، به فراموشی سپرده شده‌اند. به عنوان مثال تنها در سال‌های اخیر است که تصویری از زن و عاملیت زنانه در دوران جنگ ایران و عراق در رسانه‌های نمایشی بازنمایی شده و به این واسطه تصویری از نسبت زنان و جنگ پیش روی مخاطب قرار گرفته که در دهه‌های پیش اساساً وجود نداشت. ژانر فیلم جنگی عموماً مردانه تلقی می‌شد و فیلم‌های جنگی بسیاری را می‌توان به یاد آورد که حتی بدون بازیگر زن بودند یا تنها یک بازیگر زن حاشیه‌ای داشتند اما در سال‌های اخیر بازنمایی زنان در نسبت‌های گوناگونی که با جنگ داشته‌اند، تصویر متفاوتی از سوژگی زنان را در این دوران نمایش می‌دهد.  از منظر این رویکرد، از رسانه انتظار می‌رود برای به تصویر کشیدن زن، به واقعیت‌های میدان رجوع کند و دردها، رنج‌ها و همزمان لایه‌های قدرت، سوژگی و عاملیت زن را به تصویر کشیده و برای مخاطب بازنمایی کند. بازنمایی واقعیت یا ساخت ایده‌آل‌ها؟ اما در این نقطه پرسشی که مطرح می‌شود حول این نکته است که در نقد و بررسی نقش زنان در تولیدات رسانه‌ای و هنری، کدام یک از این دو رویکرد ارجحیت داشته و می‌تواند مبنا گردد. به باور نگارنده، این دو رویکرد تنها دو زاویه نگرش متفاوت به آثار هنری بوده و هر یک در جای خود قابل اتکا و ارجاع هستند.  در واقع از آنجا که امر اجتماعی همزمان در حال بازنمایی و برساخت است و حضور زنان در فیلم‌ها و سریال‌ها به فراخور موضوعات آنها بسیار متنوع است، هیچ یک از این دو رویکرد را در تحلیل نقش زنان در آثار هنری نمی‌توان نادیده گرفت.  بنابراین نسبتی که هویت زنانه با ایده مرکزی یک اثر رسانه‌ای برقرار می‌کند، تعیین کننده آن است که ناقد در نزدیکی کدام رویکرد می‌تواند بایستد و با کدام عینک به تحلیل فیلم می‌پردازد. اگر نوع پرداخت یک فیلم به هویت زن، از جنس بازنمایی مسائل زنان در میدان است، قاعدتاً در آن زمینه می‌توان به نقد و تحلیل مسأله‌مندی شیوه بازنمایی پرداخت و اگر الگویی از هویت زنانه به تصویر کشیده شده که با واقعیت‌ها فاصله دارد -آرمانی و مطلوب یا به دلایل دیگر برساخت شده است- در قالب زمینه و رویکرد دوم لازم است نقد و بررسی گردد. پایان.
تغییر مسیر حمل کالا از دریای سرخ به آفریقا و مسیر زمینی امارات و عربستان همزمان با ادامه حملات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و وتوی پیاپی قطعنامه‌های آتش‌بس شورای امنیت توسط ایالات متحده، انصارالله یمن به منظور مقابله با عبور کشتی‌ها به مقصد رژیم صهیونیستی، اقدام به انجام حملاتی در دریای سرخ که یکی از گذرگاه‌های استراتژیک دنیا است نمود و به موجب آن تحولاتی در حمل‌و‌نقل دریایی و تجارت جهانی به وقوع پیوست. دریای سرخ تنگه باب المندب را به کانال سوئز، یکی از مهم‌ترین شاهراه‌های تجارت بین‌المللی جهان، متصل می‌کند. این مسیر دریایی حدود ۱۲ درصد از تجارت جهانی و ۳۰ درصد از ترافیک کانتینری دنیا را به خود اختصاص می دهد. سالانه حدود ۱۹هزار کشتی در کانال سوئز تردد می‌کنند و این کانال کوتاه‌ترین مسیر بین اروپا و آسیا و منبع اصلی درآمد کشور مصر به حساب می‌آید که این درآمد بر اثر تحولات اخیر با ۴۰ درصد کاهش مواجه شده است. ناآرامی‌های به وجود آمده در این منطقه موجب اختلال در زنجیره تامین و اعمال هزینه‌های اضافی شده‌است که می‌تواند تورم شدیدی را در آینده به همراه داشته باشد و صنعت کشتیرانی را با چالش‌های شدیدی به ویژه در مسیر‌های آسیا به اروپا و آمریکا مواجه نماید. افزایش هزینه‌های بیمه و نرخ اجاره کشتی‌ها، افزایش هزینه‌های انرژی و توقف موقت تولیدات برخی کارخانه‌های بزرگ مانند تسلا و ولوو به دلیل کمبود قطعات ناشی از تغییر مسیر کشتی‌ها از جمله پیامدهای تنش‌های اخیر دریای سرخ است. به دنبال حملات آمریکا و انگلیس به یمن و تشدید درگیری‌ها در دریای سرخ، تنش‌های موجود در منطقه افزایش یافته و منجر به افزایش شدید قیمت نفت گردید و ادامه یافتن تنش‌ها در دریای سرخ، موجب بالا رفتن هزینه‌های حمل‌ونقل دریایی تا ۳۰۰ درصد شده‌است. به منظور حفظ امنیت، بسیاری از شرکت‌های کشتیرانی بزرگ مانند کشتیرانی مرسک دانمارک و هاپاگ لوید آلمان عبور از کانال سوئز و دریای سرخ را متوقف نموده و عبور از مسیر جایگزین آفریقای جنوبی و از طریق دماغه امید نیک را برگزیده‌اند. طول مسیر جایگزین ۳۵۰۰ مایل دریایی از مسیر کانال سوئز و دریای سرخ بیشتر بوده و مدت زمان عبور کشتی‌ها را ۱۰ روز افزایش می‌دهد. طبق برآوردها، هزینه‌های دور زدن هر کشتی کانتینری از دریای سرخ و کانال سوئز به سمت دماغه امید نیک و بندر کیپ تاون ۳۳ درصد به میزان سوخت مصرفی اضافه می‌کند. به این ترتیب عبور کشتی‌ها از مسیر دماغه امیدنیک، بنادر شرق و غرب آفریقا و خلیج فارس (دوربان، پورت لوئیس، جزایر قناری، صلاله و فجیره) از افزایش تقاضای سوخت منتفع خواهندشد. این بنادر در ابتدای بحران دریای سرخ آمادگی کمی برای ارائه سوخت داشتند اما به مرور با تقویت مراکز ذخیرۀ سوخت بهبود یافتند. شرکت ترافیگورا نیز آمادگی خود را برای تأمین سوخت کشتی‌ها در آفریقای جنوبی اعلام نموده‌است. حرکت به سمت ایجاد مسیر جایگزین از طریق امارات و عربستان علاوه بر مسیر جایگزین فوق، میری رگو، وزیر حمل‌و‌نقل رژیم صهیونیستی اخیرا از طرح جدیدی برای انتقال کالا از هند و از طریق مسیر زمینی امارات به این رژیم خبر داد که قادر است با دور زدن حملات دریای سرخ زمان انتقال کالا را حدود ۱۲ روز کاهش دهد. طبق اظهارات میری رگو، گروه‌های حرفه‌ای برای ایجاد امکان ‌حمل‌و‌نقل زمینی کالاها از ابوظبی به رژیم صهیونیستی تشکیل شده است. علاوه بر این، شرکت کشتیرانی هاپاگ لوید که ۷ درصد از بازار جهانی ‌حمل‌و‌نقل دریایی را در اختیار داشته و در ۵۳ بندر و ۵۳ ایستگاه زمینی خاورمیانه فعالیت دارد، از اقدامات خود در راستای فراهم کردن خطوط ‌حمل‌و‌نقل زمینی از طریق عربستان سعودی و امارات عربی متحده خبر داده است که با عبور از تنگه باب‌المندب، قادر است اثرات تحولات دریای سرخ را بر تجارت و حرکت کشتی‌‌ها کاهش دهد. بر این اساس کشتی‌ها از طریق بنادر جبل علی در امارات و دمام و جبیل در عربستان سعودی محموله خود را برای حمل‌ زمینی تخلیه نموده و این محموله‌ها در بندر جده عربستان برای ادامه مسیر به سمت کانال سوئز تحویل کشتی می‌شوند. این مسیر ترکیبی جدید بدون نیاز به عبور کشتی‌ها از تنگه باب المندب و با کاهش مسیر نسبت به مسیر آفریقا، امکان عبور از کانال سوئز را فراهم می‌نماید. طبق برآوردها حمل کانتینرهای یک کشتی از عربستان یا بحرین و امارات به رژیم صهیونیستی بین ۱۵ الی ۲۰ روز طول می‌کشد. تشدید درگیری‌ها در دریای سرخ می‌تواند حمل‌و‌نقل دریایی کالا در دنیا را با چالش‌های زیادی مواجه کند و صنایع مختلف را تحت تاثیر قرار دهد. این امر ضرورت وجود مسیرهای جایگزین قابل اعتماد و کارامد را روشن می‌سازد. با توجه به هزینه بالا و مدت زمان طولانی عبور کشتی‌ها از مسیر آفریقا، به نظر می‌رسد هدف اصلی رژیم صهیونیستی از برقراری کریدور زمینی از امارات، ایجاد یک مسیر سریع و مکمل است تا محموله‌های تجاری به دور از اقدامات انصارالله به سرزمین‌های اشغالی منتقل شده و از فشار اقتصادی بسته شدن مسیر دریایی در شرایط اضطراری، جلوگیری شود. همچنین این ناآرامی‌ها می‌تواند رشد شبکه تجاری نوپای آسیای میانه را رونق بخشیده و مسیرهای ترانزیتی و تجاری جدیدی را ایجاد نماید.    
نخستین نشست گفتگوهای بین المللی سرآمد با عنوان «آثار منطقه‌ای و بین‌المللی جنگ غزه» در تاریخ چهارم دی ماه ۱۴۰۲ برگزار شد. در این نشست مجازی آقای محمدحسین سروش مدیرعامل اندیشکده سرآمد، خانم ارهاما صدیق پژوهشگر اندیشکده سیاست های راهبردی اسلام آباد، خانم ایزابلا زیدان پژوهشگر دانشگاه الشام سوریه، آقای میلاد حرمتی پژوهشگر اندیشکده سرآمد، آقای امید بابلیان کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه و آقای بندیکت ارتل پژوهشگر مدرسه عالی فنی رگنسبورگ  حضور داشتند و به بیان دیدگاه‌های خود در خصوص ابعاد جنگ غزه پرداختند. طوفان الاقصی خیزش جهانی و فروپاشی تصویر پوشالی رژیم صهیونیستی محمد حسین سروش در ابتدا ضمن قدردانی از حضور شرکت کنندگان در این وبینار بر اهمیت گفتگو میان پژوهشگران مختلف در مورد پیامدهای جنگ غزه تاکید کرد و بیان داشت انقلاب اسلامی ایران بذر امید را در دل مردم مظلوم منطقه و بخصوص فلسطین کاشت و در دهه های اخیر همواره از مجاهدت و مقاومت مردم فلسطین حمایت کرد. عملیات طوفان الاقصی یک زلزله سیاسی علیه رژیم صهیونیستی بود که تصویر پوشالی ساخته شده از این رژیم، پویایی قدرت در منطقه و میل به مقاومت و آزادی فلسطین را افزایش داد. حمایت جهانی از فلسطینیان در نقاط مختلف دنیا چشم گیر است و اصرار امریکا بر ادامه جنگ و وتوی قطعنامه های شورای امنیت در خصوص آتش بس جنگ غزه و اتخاذ استاندارهای دوگانه تصویر ضدحقوق بشر این کشور و حامیانش را بیش از گذشته نمایان ساخت. عملیات طوفان الاقصی به طور اساسی چشم انداز سیاسی منطقه را تغییر داد و برنامه های ایالات متحده برای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل را متوقف کرد. افزایش حمایت از حماس و کاهش کشورهای حامی رژیم صهیونیستی در ادامه جلسه آقای میلاد حرمتی پژوهشگر اندیشکده سرآمد به بررسی واکنش‌های جامعه بین‌المللی نسبت به جنگ اخیر در غزه پرداخته و بر مواضع و رویکرد کشورها، به ویژه ایالات متحده، تمرکز داشتند. “در سطح بین‌المللی، انتقادات به اسرائیل به دلیل تلفات غیرنظامیان و بحران انسانی، افزایش یافته است. علاوه بر این، افزایش حمایت از آتش‌بس در جلسات مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تغییر در نظرات عمومی نسبت به واکنش به این جنگ مشهود است. کشورهایی چون کانادا، استرالیا و ژاپن، که در ابتدا از اسرائیل حمایت می‌کردند، پس از گذشت دو ماه به قطعنامه حاوی مفاد آتش‌بس رأی مثبت داده اند. در این میان، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل با ۱۳ رای موافق حاوی مفادی راجع به ارائه کمک‌های بشردوستانه و ایجاد شرایطی مطلوب جهت دستیابی به آتش‌بس تصویب شده است.ایالات متحده، تنها به دلیل فشارهای جهانی، از وتو قطعنامه خودداری کرد. دولت بایدن با فشارهای داخلی، از سوی دموکرات‌ها و عموم مردم، برای آتش‌بس روبروست.  وی در ادامه تاکید کرد، “نظرسنجی‌های عمومی نشان می‌دهد که حمایت از اسرائیل کاهش یافته و درخواست‌ها برای آتش‌بس رو به افزایش است.حمایت از حماس در برخی از کشورهای عربی مانند لبنان، اردن و مصر افزایش یافته است. تغییرات چشمگیری نیز در نظرات مردم عربستان سعودی مشاهده می‌شود و بیش از ۹۱ درصد از مردم عربستان از این جنگ به عنوان یک پیروزی برای فلسطینیان حمایت می‌کنند. در مقابل، مخالفت گسترده با اقدامات اسرائیل و درخواست‌هایی جهت قطع روابط با این کشور نیز وجود دارد. تأثیر این جنگ بر منافع ملی آمریکا نیز قابل توجه است؛ حمایت مداوم آمریکا از اسرائیل نه تنها به اعتبار و نفوذ آن ضربه زده است بلکه به عنوان حمایت از جنگ توسط آمریکا و غرب علیه عرب‌ها مطرح می‌شود. این مسئله پیامدهای منفی بلندمدت برای سرمایه‌گذاری و منافع ایالات متحده در منطقه را به همراه خواهد داشت.با این وجود، نقش افکار عمومی و نگرش‌های طولانی‌مدت در تعیین مسیر و نتایج جنگ بسیار حائز اهمیت است” لزوم توجه به احساس انسانی مشترک و مسئولیت جهانی در مبارزه برای عدالت و صلح سپس،  خانم ارهاما صدیقا از اندیشکده سیاستهای راهبردی اسلام آباد، به ایراد سخنرانی خود پرداختند. آرهاما با شدت خشونت و رنجی که در طول جنگ غزه به مردم این منطقه تحمیل شد را محکوم کرد، و بر تأثیر ویرانگر آن بر غیرنظامیان، به ویژه کودکان، تأکید نمود. وی نادرست بودن استفاده از زور و بی‌توجهی به زندگی انسانی را مورد انتقاد قرار داد و تناقض‌های اخلاقی و انسانی مسئولان را بیان نمود. ارهاما در صحبتهایش تصویر واضحی از هزینه‌های بشری جنگ ترسیم کرد و به جزئیات تخریب خانه‌ها، معیشت، و صدمات روانی به مردم بی‌گناه اشاره کرد. ارهاما از جامعه بین‌المللی خواست سکوت خود را شکسته و افرادی که در برابر جنایات انجام شده در غزه مسئولند، مسئولیت خود را بپذیرند. او بر ضرورت اقدام فوری برای حفاظت از جان فلسطینی‌ها و پایان دادن به بحران انسانی تأکید کرد.در ادامه ارهاما با دعوت به توجه به احساس انسانی مشترک و مسئولیت جهانی، از افراد و کشورها درخواست کرد تا در مبارزه برای عدالت و صلح در منطقه مشارکت کنند. سخنرانی آرهاما فراتر از گزارش رویدادها بود و هدفش برانگیختن احساسات، چالش بخشیدن دیدگاه‌ها، و الهام بخش بود. این صحبتها فراخوانی قدرتمند به مسئولیت‌پذیری، و همبستگی در برابر رنج‌های انسانی بود. مقاومت فلسطین و نمایش پویایی قدرت در حال تکامل منطقه در ادامه بحث، ایزابلا به بحث درگیری طولانی مدت فلسطین و اسرائیل اشاره کرد. او درد و رنج ناشی از حضور اسرائیل به عنوان یک همسایه را برجسته کرد و بر ماهیت درهم تنیده آرمان های فلسطین و سوریه، جنگ ها و درگیری های پایدار تأکید نمود. ایزابلا ادعا کرد که فلسطینی ها و سوری ها به دلیل جنگ طولانی مدت با ناملایمات شدیدی مواجه شده اند و تاکید کرد که بحث در مورد آرمان فلسطین مانند عبور از یک محیط جنگ زده، شبیه به درگیری های جاری در سوریه از سال ۲۰۱۱ است. وی از بی‌تفاوتی برخی رژیم های عربی نسبت به آرمان فلسطین انتقاد کرد و تاکید کرد که خطری که صهیونیست ها متوجه می شوند صرفاً از فلسطین نشات نمی گیرد، بلکه از جامعه عرب سرچشمه می گیرد. ایزابلا به توجه جامعه بشری که اخیراً آرمان فلسطین پس از ۷ اکتبر به خود جلب کرده است، اشاره کرد و آن را به تحقیقات جهانی که توسط بیانیه های سازمان ملل در اذعان به زمینه تاریخی درگیری برانگیخته شده است، نسبت داد. وی تأکید می کند که این درگیری جدید نیست و ۷۵ سال طول کشیده است، اما اخیراً به دلیل هدف قرار دادن رسانه ها و پوشش گزینشی اسرائیل مورد توجه گسترده‌تری قرار گرفته است. زیدان با استناد به تجربیات و مشاهدات شخصی از زندگی در نزدیکی فلسطین، عملیات نظامی اسرائیل را محکوم می کند و تاکید می کند که آنها فقط حماس را هدف قرار نمی دهند، بلکه درگیر پاکسازی قومی هستند. او نمایش اقدامات اسرائیل را به عنوان اقدام تدافعی به چالش می کشد و توجه را به هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان جلب کرد و بر نیاز به مشارکت جامعه و تغییر رسانه‌های جریان اصلی برای افشای حقیقت تأکید کرد. ایزابلا معتقد است که مقاومت فلسطین نشان‌دهنده پویایی قدرت در حال تغییر در منطقه است و خواستار افزایش حمایت بین‌المللی و مداخله سازمان ملل با استفاده از قطعنامه‌های جایگزین فراتر از آنهایی است که توسط ایالات متحده وتو شده است تا به مناقشه رسیدگی شود. علاوه بر این، او نظریه دو کشوری را نادیده می گیرد و مدعی است که این راه حل صرفاً برای تجاوز و سرکوب مداوم اسرائیل علیه فلسطینی ها مورد استفاده قرار خواهد گرفت. نقش منفعل کشور آلمان و تعهد غیرقابل مذاکره بر امنیت اسرائیل در ادامه بحث بندیکت به بررسی نظرات رسانه ها و دولت آلمان در مورد اسرائیل و این جنگ پرداخت.بندیکت واکنش پیچیده آلمان به بحران اسرائیل-غزه را با تمرکز بر تعامل بین سیاست داخلی و خارجی بررسی کرد. وی به کنکاش در مفهوم “Staatsräson” پرداخت و اهمیت تاریخی آن را به عنوان یک جزء جدایی ناپذیر از خودانگاره آلمان که توسط تاثیر عمیق هولوکاست شکل گرفته است، برجسته کرد. این اصطلاح بر تعهد غیرقابل مذاکره به امنیت اسرائیل تأکید می‌کند، که بازتاب احساسات ابراز شده توسط صدراعظم آنگلا مرکل و فراتر از خطوط احزاب سیاسی است. در حالی که آلمان از لحاظ تاریخی رابطه ویژه‌ای با اسرائیل دارد و از راه‌حل دو کشوری حمایت می‌کند، اخیراً انتقادهایی درباره شهرک‌سازی اسرائیل در نقض قوانین بین‌المللی مطرح کرده است. در ادامه بندیکت به سیاست خارجی کنونی آلمان در جریان درگیری اسرائیل و غزه پرداخت. علیرغم محکومیت فزاینده جهانی، دولت آلمان علناً از تهاجم مداوم اسرائیل حمایت می کند. صدر اعظم اولاف شولز، نقش مهمی را ایفا می کند و از گفتگوهای «آتش بس» جلوگیری می کند و حتی از رأی دادن به قطعنامه سازمان ملل برای آتش بس عمومی بشردوستانه خودداری کرد. ارتل با بیان موضع محتاطانه آلمان به دلیل نگرانی در مورد افزایش یهودی ستیزی، تنش بین دولت و پیگیری راه حل دو دولتی را برجسته کرد. علاوه بر این، به وضعیت امنیت داخلی در آلمان، شامل مناقشات بر سر ممنوعیت تظاهرات حامیان فلسطین، انتقاد از یهودی ستیزی در جریان اعتراضات، و اقدامات اتخاذ شده علیه سازمان های مرتبط با حماس، اشاره کرد. این نتیجه گیری پیچیدگی های سیاست خارجی آلمان را منعکس می کند و سوالاتی را در مورد تعادل بین مسئولیت تاریخی، واقعیت های ژئوپلیتیکی و ملاحظات داخلی مطرح می کند. ظهور یک رژیم آپارتاید با هدف نسل‌کشی و انسان زدایی در ادامه آقای امید بابلیان از مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه به این موضوع پرداخت که وقایع اخیر در غزه عمیقاً ریشه در تاریخ هفتاد ساله اشغال و تحقیر عزت فلسطین دارد، ریشه در بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ و متعاقب آن اشغال سرزمین فلسطین توسط اروپا در سال ۱۹۴۶ دارد.  در ادامه وی اقدامات اسرائیل بر اساس  اصل دفاع مشروع را محکوم کرد و بیان می کند که بر اساس قوانین بین المللی غیرقابل توجیه است که یک اشغالگر اقدامات ظالمانه علیه نیروهای آزادیبخش مانند حماس را توجیه کند. وی در ادامه اشاره کرد که این روایت بر بی‌تفاوتی جهان غرب نسبت به بحران تاریخی و در نتیجه کشتار و آوارگی مردم فلسطین و ظهور یک رژیم آپارتاید با هدف نسل‌کشی و انسان‌زدایی صورت گرفته است. وی تاریخچه مقاومت فلسطین را مورد بررسی قرار داد که از مقاومت یکپارچه تا مذاکرات و سازش تکامل یافته و در نهایت توسط اسرائیل به نفع طرح هایی مانند توافق صلح ابراهیم خیانت شده است. با توجه به بافت تاریخی و هدف ادعایی اسرائیل برای اشغال کامل اراضی، صرف نظر از وجود یا حذف حماس، مقاومت همچنان ادامه خواهد داشت. در ادامه از کشورهای غربی به دلیل حمایت کورکورانه آنها از اسرائیل انتقاد کرد و نشان می‌دهد که این امر به جایگاه اخلاقی آنها آسیب رسانده و آنها را از بحث درباره حقوق بشر و نظم مبتنی بر قوانین باز می‌دارد. بابلیان نسبت به تشدید دوقطبی شدن در سطح بین المللی و کشورهای غربی هشدار می دهد و خواستار تجدید نظر در رویکرد غرب برای جلوگیری از ظهور یک نظم جدید بین المللی است. وی در ادامه بیان داشت که، جمهوری اسلامی ایران در واکنش به وضعیت غزه چهار اولویت کلیدی را برای جامعه بین‌المللی پیشنهاد می‌کند: توقف فوری و دائمی حملات، افزایش کمک‌های بشردوستانه با  ایجاد کریدور بشردوستانه، مخالفت با کوچ اجباری، و رفع کامل محاصره غزه.  
بریتیش پترولیوم یک شرکت نفت و گاز چندملیتی است که دفتر مرکزی آن در لندن واقع شده است. این شرکت از لحاظ سهم بازار یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های نفت و گاز جهان است. این شرکت به همراه شرکت‌های رویال داچ شل، شورون، اکسان‌موبیل و توتال، پنج شرکت بزرگ نفتی در جهان به شمار می‌آیند که تحت عنوان «سوپر میجر» نامیده می­شوند. ظرفیت تولید نفت خام بریتیش پترولیوم به طور متوسط معادل ۳٫۴ میلیون بشکه در روز است. این شرکت محصولات خود را در ۸۰ کشور عرضه می‌نماید و مالک شبکه‌ای از ۱۸۳۰۰ جایگاه سوخت در سرتاسر جهان است. برنارد لونی (متولد ۱۹۷۰) تاجر ایرلندی است که در فوریه ۲۰۲۰، به­عنوان مدیر اجرایی بریتیش پترولیوم منصوب شد. او دارای دکترای افتخاری و مدرک لیسانس مهندسی برق از دانشگاه کالج دوبلین و کارشناسی ارشد مدیریت از دانشکده بازرگانی استنفورد است. برنارد لونی با خرید دارایی­هایی از شرکت معدنی بی اچ پی بیلیتون و فروش پیشنهادی تجارت آلاسکا، شرکت بریتیش پترولیوم را به درجه بالایی رسانده و مدل­های تجاری نوآورانه­ای مانند آکر بی‌پی در نروژ ایجاد کرده است. برنارد لونی بریتیش پترولیوم را تشویق کرده تا صنعت را در روش‌های تشخیص متان و همچنین کاهش پایدار انتشار گازهای گلخانه‌ای تقریباً ۳ میلیون‌تنی معادل CO2 در دو سال گذشته هدایت کند. لونی در طول مدت حضورش در بالادست، پیشرفت‌های قابل‌توجهی در تنوع جنسیتی و جهانی داشته به­طوری که تیم رهبری منطقه‌ای او در حال حاضر یک‌سوم زنان و یک‌سوم از کشورهای خارج از ایالات متحده و بریتانیا هستند. برنارد لونی مسیر جدیدی را برای شرکت ترسیم کرده که در این مسیر جدید کمک به حل مشکلات انرژی و ایجاد سیستمی که بتوان از آن انرژی ایمن، مقرون‌به‌صرفه و با کربن کمتر تولید کرد و درعین‌حال ارزش بلندمدتی را برای سهام‌داران به وجود آورد را مدنظر قرار داده است. با عنایت به نقش مؤثر برنارد لونی در مدیریت شرکت نفت و گاز بریتیش پترولیوم و بازار انرژی دنیا و اهمیت حوزه انرژی و نفت و گاز برای کشور ایران دفتر مطالعات اقتصادی اندیشکده سرآمد،به بررسی تحلیلی دیدگاه‌های وی در حوزه انرژی پرداخته که  فایل کامل آن در دسترس قرار گرفته است. دانلود  فایل کامل 
اقتصاد دریا سهم قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی کشورهای بهره‌مند از مزیت‌های دریایی دارد. ایران با وجود داشتن۵۸۰۰ کیلومتر نوار ساحلی جنوبی و شمالی (۴۰ درصد مرزهای کشور)، دارای ظرفیت‌ها و فرصت‌های بی‌شماری در حوزه اقتصاد دریا است؛ ولی تاکنون علیرغم اقدامات انجام شده، در استفاده از این نعمت خدادادی چندان موفق نبوده است. عدم استفاده حداکثری از ظرفیت‌های اقتصاد دریا در کشور، سبب ایجاد فاصله قابل توجهی در وضعیت جمعیت و فعالیت‌های مستقر در نوار ساحلی جنوبی کشور با حالت مطلوب خود شده است. با این حال و با وجود اینکه میزان جمعیت و فعالیت در نواحی ساحلی کشور در مقایسه با سایر کشورها در سطح محدودی قرار دارد، اما معضلات زیست محیطی و اجتماعی این نواحی بیش از مناطق ساحلی بسیاری از کشورهای در حال توسعه و در حال گذار بوده که بیانگر ناپایداری توسعه در نواحی ساحلی کشور است. حدود ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران از طریق دریا تأمین می‌گرددد که با توجه به ظرفیت‌های موجود در کشور، رقم بسیار پایینی محسوب می‌شود. برای نمونه حدود ۴۸ درصد از تولید ناخالص داخلی ویتنام و نیز حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی چین به عنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان دریاپایه است. اسناد بالادستی کشور توجه ویژه‌ای به اقتصاد دریامحور داشته است. از جمله این اسناد می‌توان به سند چشم انداز ۱۴۰۴، لایحه قانون برنامه هفتم توسعه و سیاست‌های کلی اقتصاد دریامحور ابلاغ‌شده از سوی مقام معظم رهبری (مدظه العالی) اشاره کرد. طبق سند چشم انداز، جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی، باید جایگاه اول اقتصادی منطقه را داشته باشد. در فصل ۱۲ لایجه قانون برنامه هفتم توسعه نیز بر ضرورت توجه به اقتصاد دریا تاکید شده است. سند آمایش سرزمین نیز تاکید بر توسعه مناطق ساحلی و افزایش تراکم جمعیت، فعالیت‌ها و صنایع مرتبط در این مناطق را مورد تأکید قرار داده است. در راستای توسعه اقتصاد دریامحور در کشور راهبردهای زیر باید در دستور کار قرار گیرد: افزایش تراکم صنایع و جمعیت در نوار ساحلی جنوبی کشور: مطابق اسناد فرادست توسعه خطه جنوبی کشور در اولویت قرار دارد. عدم توزیع صحیح جمعیت و فعالیت در پهنه سرزمینی کشور باعث بروز معضلات، اقتصادی، اجتماعی و زیست‌‌محیطی شده است و این امر باعث تمرکزگرایی در شهرهای مرکزی از جمله شهر تهران و شهرهای شمالی کشور شده است. مکان‌یابی صنایع آب‌بر در نواحی خشک و کم‌آب کشور باعث ایجاد بحران‌های محیط زیستی و تنش‌های آبی شده که این موضوع تنش‌های اجتماعی مختلفی را نیز به دنبال داشته است. از سوی دیگر این تمرکزگرایی، باعث موج گسترده مهاجرت و کاهش جمعیت مناطق جنوبی شده است. از این رو ضروری است تا مطابق سیاست‌های کلان کشور، به سمت بازتوزیع جمعیت و فعالیت متناسب با ظرفیت‌های سرزمینی بر مبنای اقتصاد دریامحور حرکت شود. توسعه صنایع دریایی و گردشگری دریامحور: پهنه ساحلی و جنوبی کشور دارای ظرفیت‌های بی‌نظیری در حوزه گردشگری هستند، اما استفاده مناسب از این فرصت‌های بی‌نظیر صورت نگرفته است. ضروری است تا با توسعه زیرساخت گردشگری مناسب این مناطق امکان جذب گردشگر را افزایش داد. استفاده از ابزارهای رسانه‌ای، برای حوزه گردشگری ساحلی و اقتصاد دریاپایه در راستای تبلیغات یکی از موارد ضروری در این زمینه است. افزایش همکاری‌های بین‌المللی جهت جذب سرمایه‌ خارجی: رقابت قدرت‌های اقتصادی آسیا و جهان این امکان را به کشور می‌دهد تا با یک دیپلماسی راهبردی صحیح از فرصت‌های ایجاد شده برای جذب سرمایه‌های خارجی در جهت تسریع توسعه صنایع دریایی و همینطور بنادر جنوبی و شمالی کشور اقدام کند. فعال‌سازی نقش آفرینی بنادر در راستای کریدورهای بین‌المللی: یکی از اقدامات اساسی کشور در راستای افزایش سهم اقتصاد دریامحور از تولید ناخالص داخلی کشور باید فعال‌سازی نقش‌آفرینی بنادر اصلی کشور در راستای کریدورهای بین‌المللی باشد. زیرا به این شکل استفاده دائمی و با تمام ظرفیت از آن بندر تثبیت شده و دوره زمانی بازگشت سرمایه استفاده شده در ایجاد و احداث آن زیرساخت بندری کاهش می‌یابد که سرمایه در گردش کشور برای ایجاد زیرساخت‌های جدید و لازم در اقصی نقاط کشور را فراهم می‌کند. با توجه واقع شدن دریای خزر در شمال و آب‌های اقیانوسی در جنوب کشور و نیز تفاهمات و قراردادهای موجود امکان بهره‌برداری از بنادر کشور در راستای کریدور بین‌المللی شمال – جنوب در دوره کوتاه مدت بیش از کریدورهای شرقی – غربی کشور فراهم است و باید به عنوان اهداف اولیه در فعال‌سازی نقش‌آفرینی بنادر کشور در حوزه ترانزیتی مد نظر قرار داده شود. اولویت‌بندی توسعه برای بنادر کشور: یکی از دیگر اقدامات ضروری در افزایش سهم اقتصاد دریامحور برای کشور اولویت‌بندی پروژه ها و پرهیز از نگاه جزیره‌ای توسط بخش‌های مختلف کشور است. از آنجا که این مهم بدون داشتن یک چشم‌انداز یکپارچه از وضعیت بنادر کشور و سهم آن‌ها در اقتصاد ایران در طول دوره میان‌مدت و بلندمدت ممکن نیست، ایجاد یک سند جامع با نظارت و همکاری همه سازمان‌های تأثیرگذار و مسئول در حوزه اقتصاد دریا ضروری است. فقدان وجود چنین سندی تاکنون سبب عدم توسعه سریع مناطق استراتژیک و اختصاص قطره‌چکانی منابع مالی به مناطق مختلف بوده است که بهره‌برداری از پروژه‌ها را بسیار طولانی کرده و کشور را از سود آن‌ها نیز محروم کرده است. همکاری قوای مختلف کشور در این زمینه به منظور عدم ایجاد هماهنگی در اولویت‌بندی منابع و اجرای پروژه‌ها از ضروری‌ترین نیازهای کشور برای حداکثرسازی هماهنگی و کاهش اتلاف زمان و هزینه‌های کشور است. توسعه سواحل و بنادر جنوب کشور جهت تقویت امنیت پایدار و ابعاد هویتی خلیج فارس: توسعه شهرها و بنادر جنوبی کشور با ایجاد رشد اقتصادی می‌تواند ثبات جمعیت و به تبع آن امنیت پایدار را به همراه داشته باشد. حضور گسترده و هدفمند در حوزه بنادر و اقتصاد دریا در خلیج فارس‌ مهم‌ترین عامل در بعد هویتی نیز خواهد بود. در دنیای امروز در کنار قدرت نظامی و سیاسی، ابعاد اقتصادی، اجتماعی و هویتی نیز اهمیت قابل توجهی دارند. حضور کمرنگ در اقتصاد دریایی این امکان را به کشورهای حوزه خلیج فارس داده است تا با مطرح کردن بنادر و صنایع خود، به خود این اجازه را بدهند تا از واژه‌های جعلی برای این عنصر هویتی ایران استفاده کنند.
دکتر سید محمد مقیمی و دکتر مهرداد بذرپاش؛ وزیر راه و شهرسازی از اندیشکده‌های مستقر در پارک اندیشگاهی دانشگاه تهران بازدید کردند و با فعالیت‌های پژوهشی و تحلیلی محققان این پارک که در حوزه‌های مطالعات بین‌الملل، اقتصادی، زیربنایی، فناوری‌های نوین، رسانه، فرهنگی و اجتماعی و... متمرکز است و بسته‌های تحلیلی مروری را در این زمینه‌ها تولید و به مسؤولان ارشد کشور ارائه می‌کنند، آشنا شدند.دکتر مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی در جریان این بازدید، یکی از روش‌های اجتماعی کردن علم و دانشگاه را تسری کارکردهای پارک اندیشگاهی به کل دانشکده‌ها دانست و گفت: اجتماعی شدن دانشگاه از حیث ارتباط با یک لایه خارج از دانشگاه، با تکثیر مدلی که اکنون از سوی پارک اندیشگاهی ارائه شده است، ممکن می‌شود.وزیر راه و شهرسازی خطاب به رئیس دانشگاه تهران گفت: اگر در دوره مدیریتی شما در دانشگاه تهران، مدل پارک اندیشگاهی به همه دانشکده‌ها تسری پیدا کند، در واقع یک الگو برای دانشگاه‌های دیگر نیز می‌شود و در صورتی که ریل‌گذاری این کار به درستی انجام شود، این نهادسازی مهم با تغییر مدیریت‌ها هم برچیده نمی‌شود.دکتر بذرپاش با تاکید بر اینکه دستگاه‌های اجرایی باید هر روز کارآمدتر شوند و از آن مهمتر انتظار می‌رود که دانشگاه‌ها نیز روز به روز کارآمدتر شوند، از وزارت راه و شهرسازی به عنوان پر مسئله‌ترین، پر مشکل‌ترین و پهناورترین دستگاه اجرایی کشور نام برد و گفت: فاصله نسخه‌هایی که دانشگاه‌ها به حوزه اجرا ارائه می‌کنند، با آنچه که در میدان اجرا می‌بینیم، واقعاً معنادار است. امیدواریم با تسری و نهادینه شدن فعالیت‌هایی مانند آنچه که در پارک اندیشگاهی صورت می‌گیرد، فاصله دانشگاه از حوزه اجرا کاهش پیدا کند.دکتر سید محمد مقیمی، رئیس دانشگاه تهران نیز فعالیت‌های این اندیشکده را راهی برای آشتی دادن نهاد دانشگاه با نهاد اجرا دانست و آن را مدلی از اکوسیستم دانشگاه نسل سوم برشمرد و گفت: این اندیشکده‌ها مانند یک کلینیک مدیریت عمل می‌کنند که هرگاه مدیران در امور مدیریتی، سازمانی و سیاست‌گذاری احساس یک عارضه می‌کنند، باید به این کلینیک مراجعه کنند و روندها اسکن شوند تا عارضه‌یابی و علت‌یابی صورت گیرد. از اندیشکده‌های مستقر در پارک اندیشگاهی انتظار می‌رود که به دنبال ریشه‌یابی مشکلات مدیریتی کشور باشند و نه درمان مقطعی.رئیس دانشگاه تهران در جریان این بازدید، به وزیر راه و شهرسازی توضیح داد: پارک اندیشگاهی یک ایده جدید است که محصول کار شراکتی دانشگاه تهران و مجموعه پژوهشگران بیرون دانشگاه است که برای پاسخ به دغدغه رئیس‌جمهوری در زمینه اتصال دانشگاه به صنعت و جامعه و دستگاه‌های اجرایی، مدل ارائه کرده است.استاد دانشکدگان مدیریت دانشگاه تهران افزود: آمادگی داریم در تمام دانشکده‌های دانشگاه تهران شعبه‌ای از پارک اندیشگاهی ایجاد شود و محلی برای مراجعه مسئولان ارشد باشند و به مثابه یک کلینیک مدیریت عمل کنند.دکتر مقیمی خاطرنشان کرد: همانگونه که پارک علم و فناوری دانشگاه تهران در دانشکده‌ها نسبت به راه‌اندازی شعبه اقدام می‌کند و راهبری فنی و مدیریت اصلی شعبه با پارک علم و فناوری است و دانشکده‌ها فضای فیزیکی و محتوایی را تأمین می‌کنند، می‌توان همین مدل را برای راه‌اندازی شعبه‌های پارک اندیشگاهی در دانشکده‌ها و حتی گروه‌های علمی پیاده‌سازی کرد.
امروزه، تمرکز بر پیش­بینی آینده، منجر به ظهور رشته مدرن آینده پژوهی شده است که معطوف است بر کاوش در آینده ­های جایگزین و بررسی جهان بینی­ ها و اسطوره ­هایی که زیربنای آینده­ های ممکن، محتمل و ترجیحی هستند. آینده­پژوهی، مطالعه سیستماتیک آینده ­های ممکن، محتمل و ترجیحی از جمله جهان بینی­ها و اسطوره­ هایی است که زیربنای هر آینده است. در پنجاه یا چند سال اخیر، مطالعه آینده از پیش‌بینی آینده به ترسیم آینده‌های جایگزین به شکل‌دهی آینده‌های مطلوب، هم در سطوح جمعی بیرونی و هم در سطوح درونی فردی حرکت کرده است. در طی این دوره، آینده پژوهی از تمرکز بر جهان عینی بیرونی به رویکردی لایه ­ای تغییر کرده است که در آن نحوة دیدن جهان، در واقع آینده­ای را که فرد می ­بیند شکل می ­دهد. در این رویکرد آینده بحرانی – چرخش پساساختاری – دنیای بیرونی از درون مطلع می­ شود و مهمتر از همه، دنیای درونی یک فرد از واقعیت بیرونی مطلع می­ شود. در حالی که بسیاری از مطالعات آینده برای کاهش ریسک، اجتناب از آینده ­های منفی، به ویژه در بدترین حالت، استقبال می­ کنند، دیگران فعالانه به سمت ایجاد آینده­ های مطلوب، چشم اندازهای مثبت از آینده حرکت می­ کنند. بنابراین، شناسایی آینده­ های جایگزین، رقص سیال ساختار (وزن­های تاریخ) و عاملیت (ظرفیت تأثیرگذاری بر جهان و ایجاد آینده­ های مطلوب) است. از آنجایی که جهان به طور فزاینده ای پرخطر شده است. حداقل از نظر ادراک، اگر نه در واقع – مطالعات آینده مشتاقانه توسط تیم­ های رهبری اجرایی و بخش­های برنامه ریزی در سازمان­ها، مؤسسات و کشورها در سراسر جهان پذیرفته شده است. تنش ­های ملموسی بین چارچوب­های برنامه­ ریزی و آینده وجود دارد. برنامه ­ریزی به دنبال کنترل و بستن آینده است، در حالی که آینده ­پژوهی به دنبال باز کردن آینده است و از آینده به آینده­ های جایگزین حرکت می­ کند. برای درک آینده(ها)، نیاز به چارچوبی نظری قانع کننده است. چهار رویکرد برای آینده نگری بسیار مهم هستند: اولی مبتنی بر علوم اجتماعی تجربی، پیش بینی کننده است. دومی تفسیری است، نه بر اساس پیش بینی آینده، بلکه بر اساس درک تصاویر رقیب از آینده. مورد سوم انتقادی است که از تفکر پساساختاری نشأت می‌گیرد و بر این پرسش متمرکز است که چه کسی از تحقق آینده‌های معین سود می‌برد و کدام روش‌ها به انواع خاصی از آینده‌ پژوهی امتیاز می‌دهند. رویکرد چهارم یادگیری/تحقیق اقدام مشارکتی است. این رویکرد به مراتب دموکراتیک‌تر است و بر ذی نفعانی متمرکز است که آینده خود را توسعه می‌دهند، بر اساس فرضیات آنها از آینده (مثلاً اگر آینده خطی یا چرخه‌ای است) و آنچه برای آنها حیاتی است. یکی از چارچوب­های مفهومی درک آینده، رویکرد شش رکن است: اولین رکن «نقشه ­برداری از آینده» است که روش اصلی آن مثلث آینده است. رکن دوم «پیش بینی آینده» با تحلیل مسائل نوظهور به عنوان روش شناسی کانونی است. رکن سوم، «زمان‌بندی آینده» است که «روش‌ها» مفیدترین روش‌ها، خرد، میان و تاریخ کلان است. رکن چهارم «عمیق‌سازی آینده» است که تحلیل لایه‌ای علّی پایه آن است (اگرچه تحلیل لایه‌ای علّی یک نظریه آینده‌پژوهی نیز هست). رکن پنجم «ایجاد جایگزین» است که برنامه ریزی سناریو مهمترین روش است. آخرین رکن، «تغییر آینده»، مهم‌ترین روش‌های بینش است. تلاش های پیشامدرن برای درک آینده بر طالع بینی متمرکز بوده است. به طور کلی، هدف طالع بینی کمک به افراد برای اجتناب از شرایط خطرناک با ارائه یک سیستم هشدار اولیه بود. با این حال، اعتقاد بی چون و چرا به سیستم طالع بینی ضروری بود، زیرا هشدارها و پیش بینی ­ها و همچنین تحلیل­ های روانشناختی ماهیت کلی داشتند. در آینده پژوهی مدرن، پرسشگری و دیدگاه­های متفاوت نه تنها گنجانده شده­ اند، بلکه برای استحکام و انعطاف ­پذیری ضروری هستند. بر خلاف طالع بینی، جایگزین ­ها پذیرفته می شوند.   نگار فلاحتی     

صفحه‌ها